داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه اما جذاب و آموزنده

داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه اما جذاب و آموزنده

داستان کوتاه
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ما از تو به غیر تو نداریم تمنّا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


رسول خدا صل الله و علیه و آله برای صرف غذا منزل یکی از اصحاب دعوت بودند، از مسجد خارج شدند و عده‌ای از اصحاب  به دنبال ایشان روانه شدند. امام حسین علیه السلام که کودکی شیرین و زیبا می‌نمود در کوچه با همسالان خود مشغول بازی بود. پیامبر صل الله و علیه و آله بسوی او رفتند تا در آغوشش بگیرند، حسین علیه السلام با خنده‌ای کودکانه از دست پدربزرگ فرار کرد. پیامبر صل الله و علیه و آله با لبخندی دلنشین و عمیق به دنبال او دویدند و بعد از چند بار  تعقیب و گریز نوه دوست داشتنی خود را به آغوش کشیدند. یک دست خود را پشت گردنش و دست دیگر را زیر چانه او گرفتند و بالا آوردند، لب و گونه و چانه‌اش را بوسه باران کردند و فرمودند: حسین علیه السلام از من است و من از حسین علیه السلام ، خداوند دوست‌دار کسی است که حسین علیه السلام را دوست بدارد[1].

آری اینجا عشق و عاشق و معشوق یکی شدند، تا دست در دست هم برای هدایت امت آخرین پیامبر خدا صل الله و علیه و آله بکوشند. امام حسین علیه السلام عاشق خداست و همزمان خودش معشوق خداست. خداوند آنقدر حسین علیه السلام را دوست دارد که دوستداران او را هم دوست می‌دارد. عشق حقیقی ، عاشق حقیقی  و معشوق حقیقی همه و همه حسین علیه السلام است و بس.

جناب سعدی می‌گوید:

ما از تو به غیر تو نداریم تمنّا .................. حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده

مولای من با شنیدن نام تو جگرم می‌سوزد ، قلبم می‌شکند و چشمم می‌جوشد. ما مزّه شیرین عشق و محبّت تو را چشیده‌ایم ، چاره و درمان سوز جگر ما فقط خود خودت هستی ! مولای ما حسین علیه السلام جان! قلب ما را به معرفت و محبّت خودت نورافشانی بنما!

 


مطالب بیشتر:
رضا کشمیری