بسم الله الرحمن الرحیم
در یک روز گرم تابستانی حوالی اذان ظهر، با ماشین پیکان در خیابان سمیه در حرکت بودم. پیکان بی نوا کولر نداشت به ناچار شیشههای ماشین پایین بود تا شاید کمی از گرمای هوا را بکاهد، غافل از آنکه شهر، شهر قم است؛ شیشه پایین بودن ماشین همان و باد داغ به صورت خوردن همان!
نزدیک چهار راه بلوار جمهوری بودم که حرکات ناموزون و ترمز و کلاچ گرفتنهای ناشیانه یک پراید توجهم را به خود جلب کرد، اولین چیزی که به ذهنم آمد خانم بودن راننده بود، هنوز لحظاتی نگذشته بود که این خطورات ذهنی تأیید شد بله راننده، خانم بود.معمولاّ در چنین مواقعی تمام جوانب احتیاط را رعایت میکنم مثلاً اگر راهنمای سمت چپ را زد حواسم را به سمت راست ماشین جمعتر میکنم تا سمت چپ آن!
البته توهین به جامعه نسوان نشود اما واقعیت دارد هر انسانی در مقابل ماشین با راننده خانم بسیار محتاطانه تر عمل میکند، بعضی از ترس تصادفات احتمالی و بعضی با غرض و مرض احتمالی!
در همین افکار گمراهانه بودم! که به چراغ قرمز رسیدم و از قضا همان خانم راننده جلوی ماشین من در حال سرعت کم کردن بود، چنان ناشیانه، پت پت کنان پراید بیچاره را میراند که آدم دلش برایش میسوخت.
پلیس سر چهارراه جوانی خوش قامت و با ظاهری آراسته بود، از وجناتش پیدا بود که تازه به جرگه آژانها پیوسته است. سوت را به دهان گذاشت و چند قدمی به جلوی ماشینها آمد و در سوت خود دمید، با این صدا خانم راننده به جای اینکه حواسش جمعتر شود ترسید،پا روی گاز گذاشت وپلیس بیچاره را زیر گرفت!
قبلها شنیده بودم که جامعه نسوان در قاطی کردن ترمز و گاز و غیره سابقه درخشانی دارند اما هرگز به فکرم خطور نمیکرد که این سابقه به پست پلیسها هم بخورد و آنها هم از پس لرزه هایی این سابقه بینصیب نمانند.
آقای پلیس دست به کمر، درحال تکاندن لباسهای اتوکشیده و تمیز خود بود و با حالت بسیار عصبانی اولین جملهای که گفت این بود: کدام ... به تو گواهینامه داده است؟! غافل از آنکه دارد به هم لباسیهای خود توهین میکند اما شدت خشم این موضوع را از یاد او برده بود، حق هم داشت.
بله ازماست که برماست، پلیسی که در دادن گواهینامه دقت کافی را نکند و برای جامعه نسوان در این زمینه دلسوزی کند باید تبعات آن را هم به گردن و کمر خود بخرد!
سلام خیلی خوب بود من هم داستان کوتاه مهیج نوشته ام و استقبال داشته داستان شماهم به دوستانم معرفی کردم عالی بود