از راست: مرحوم محمد سلطانمرادی ؛ سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی ؛ روحانی شهید محمدمهدی آفرند
بخشی از فصل آخر کتاب شب حنظلهها (خاطرات داستانی روحانی شهید محمدمهدی آفرند):
دلم آشوب بود، نمیدانستم این تصمیم ناگهانی به صلاحم است یا نه؟ آیا میتوانم حق مطلب را ادا کنم؟ امید داشتم خود پسرعمه شهیدم به کمکم بیاید و با مهربانی و اخلاص همیشگیاش دستم را بگیرد و در نوشتن خاطراتش یاریام کند.
توی دلم به شهید گفتم: « بالاخره من هم پسر داییات هستم، هم برادر زنت. به دلم افتاده از شما بنویسم. ۳۳ سال گذشته اما دل است دیگر!»
قرآن استخارهام را برداشتم و رو به قبله سه بار سوره توحید را خواندم و سه بار صلوات؛ مصحف شریف را باز کردم: « اینکار به مراد دل باشد اما چهل روز صبر لازم دارد. انشاءالله درست میشود». آیه ۲۴ سوره مبارکه کهف آمد:« وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدا ».
دلم قرص شد اما حکمت چهل روز را نفهمیدم. دلم لرزید، شتابزده و دل آشوب رفتم سراغ تقویم گوشیام. چهل روز دیگر مصادف بود با روز شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها. شور عجیبی به دلم افتاد. عشق و محبّت عجیب مهدی آقا به حضرت زهرا سلام الله علیها باعث شده بود که او در گردان ۴۱۲ قرار بگیرد ، گردانی که به پیشنهاد حاج قاسم سلیمانی و به همّت و فرماندهی شهید عارف حاجعلی محمّدیپور به نام مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها تشکیل شده بود.
گردانی که دسته ویژه آبی-خاکی آن به فرماندهی مهدیآقا ، اولین گروهان از اولین گردان بود که در شب عملیّات کربلای ۵ با رمز مقدس یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها به مواضع دشمن در کانال پرورش ماهی حمله کرد. شبی که مصادف بود با ایّام شهادت مادر سادات. شبی که سی و سه سال است سالگرد روحانی شهید محمّدمهدی آفرند در منزل پدریاش با عزاداری و سینه زنی و اشک بر حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها همراه میشود.
مطالب بیشتر:
انشاالله که زودتر چاپ بشه