داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه اما جذاب و آموزنده

داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه اما جذاب و آموزنده

داستان کوتاه
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهمیت نماز جماعت» ثبت شده است

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

کشتی گیری که در فینال حاضر نشد!


کنار دیوار سالن کشتی زیر سایه درخت ایستاده بودم تا عباس بیاید و با هم برویم فینال مسابقات، موتورهای یاماهای ۸۰ از همه بیشتر در پارکینگ به چشم می‌خورد، من که پیاده آمده بود و عباس با دوچرخه قدیمی خود از سر کوچه پیچید و از همان جا دستی تکان داد و فریاد زد: سلام خوبی؟!. گفتم: دیر کردی عباس! بدو بدو که هنوز باید بدنت را گرم کنی.

وارد سالن که شدیم جمعیت زیادی روی سکوها نشسته بود من رفتم روی سکوی جلو ، یک جای خالی پیدا کردم و زود نشستم. عباس هم رفت داخل رختکن ، چند نفر از رقیبان با هم مبارزه کردند.

 نوبت به عباس رسید. چند بار نام او را برای مبارزه خواندند، دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید : عباس کجایی پسر!! کجا غیبت زده؟!

داور کمی صبر کرد امّا عباس پیدایش نشد. تا این که دست رقیب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند.خیلی نگران شدم به خودم گفتم : یعنی عباس کجا رفته ؟ سابقه نداشت اینطوری غیبش بزند آن هم در مسابقه فینال به این مهمی!!

 در جستجوی او بودم که ناگهان نگاهم به او افتاد که از درب سالن وارد می شد.  جلو رفتم و با عصبانیّت گفتم : کجا بودی؟ کحا غیبت زد، اسمت را خواندند، نبودی ؟
با آرامش گفت : وقت نماز بود، نماز از هر کاری برایم مهمتر است ، رفته بودم نماز جماعت همین مسجد بغلی!

من از نگرانی در دلم آشوب بود و کاردم می‌زدی خون در نمی‌آمد اما عباس با صلابت و آرامش می‌گفت رفته بودم نماز آن هم نماز جماعت!  
اینقدر نماز اول وقت به جماعت ، برای عباس حاجی زاده مهم بود که بعد از شهادتش وقتی وصیت نامه اش را خواندم نوشته بود:
برادران و خواهران عزیز! اگر خواستید خود سازی کنید، از نماز کمک بگیرید، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روی صبر[1].



۱-  برداشتی داستانی  از کتاب ستارگان خاکی ، صفحه۲۱۹

رضا کشمیری