داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه اما جذاب و آموزنده

داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه اما جذاب و آموزنده

داستان کوتاه
آخرین نظرات



یکی از علماء در مورد مقام والای آیة الله کوهستانی می گوید :

« مرحوم آیة الله کوهستانی کسی بود که ملائکه افتخار خدمتگذاری او را داشتند. من برای این مطلب دلائلی دارم که غیر از قصه ای که نقل می کنم بقیه دلائلم را نمی توانم نقل کنم و آن قصّه این است:

« روزی یکی از محترمین مشهد که در خیابان نادری نزدیک میدان شهدا مغازه دارد ، نزد من آمد و گفت " دختری دارم که در حدود 14 سال از سنش می گذرد و همه روزه صبح که از خواب برمی خیزد ، مطالب عجیبی برای ما می گوید و معتقد است که ارواح ، به او آنها را خبر داده اند .
اتفاقاً اکثرش هم مطابق واقع است. اگر برای شما زحمت نباشد به منزل ما تشریف بیاورید و ببینید او چه می گوید و اینها را از کجا یاد می گیرد ، نکند خدای نکرده دیوانه شده باشد "


من به منزل آنها رفتم . آن دختر برای من مطالب عجیبی از کُرات بالا و ساکنین آنها گفت و معتقد بود که ارواح ، در شبهای گذشته او را به آن کُرات برده اند و آنها را دیده است. و ضمناً از زیارتگاهها و مشاهده مشرّفه و چگونگی ساختمان عتبات مقدّسه ، زیاد اسم می برد و چون من آن ها را دیده بودم ، می دیدم بدون کم و زیاد ، آنها را معرفی می کند و حال آنکه پدر و برادرانش می گفتند " او هنوز از مشهد بیرون نرفته است"

در چند جلسه با حضور پدر و برادرانش که با من رفیق بودند ، مطالب زیادی برای ما گفت و ما از او استفاده کردیم که شرحش مفصّل است. در یکی از جلسات به من گفت " شما آقای کوهستانی را می شناسید؟"

گفتم "بله خدمتشان ارادت دارم"

گفت "دیشب مرا به خانه ایشان بردند " و شروع کرد به توضیح خصوصیات جاده و کوچه های قریه کوهستان و کیفیت درب ورودی منزل آیة الله کوهستانی و گفت " وقتی دیشب وارد منزل ایشان شدیم ، اطاق بزرگی طرف راست و چند اطاق کوچک روی سر درب منزل طرف چپ بود که طلاب در آن استراحت کرده بودند و در مقابلمان درب کوچکی بود که به قسمت اندرونی منزل ایشان می رفت. ما به آنجا رفتیم. قبل از اینکه به درب اطاق خواب آقای کوهستانی برسیم ، ارواحی که همراه من بودند ، گفتند " اینجا خانه یکی از اولیا خداست"
گفتم " اسمش چیست ؟"
گفتند " شیخ محمد کوهستانی "
سپس اضافه کردند " اگر ما را راه بدهند و ایشان بیدار باشد از او استفاده خواهیم کرد "
ولی متاسفانه وقتی به درب اطاق خواب او رسیدیم ، دو نفر ملک حافظ ایشان بودند ، از ورودمان جلوگیری کردند و چون اصرار کردیم فقط به من اجازه دادند که از بیرون اطاق او را ببینم ولی او خواب بود.

در اینجا خصوصیات قیافه آیة الله کوهستانی را شرح داد که مطابق واقع بود و بلکه تمام آنچه از نشانی های قریه کوهستان و منزل آیة الله کوهستانی توضیح داده بود همه صحیح بود و حتی خصوصیات خانه ی اندرونی معظّم له که بعد ها من آن را دیدم بدون کم و زیاد ، او قبلا برای من شرح داده بود.

وقتی من خدمت مرحوم آیة الله کوهستانی رسیدم و جریان این دختر را برای او نقل کردم تبسمی فرمود و گفت " بعید نیست ، همه ما تحت حفاظت ملائکه ، طبق امر الهی هستیم"

منبع: کتاب داستانهای شگفت علما

نظرات  (۲)

۰۹ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۴۶ آقـای چـشــمـ بـه‌راه
جالب و قابل استفاده بود . تشکر
پاسخ:
خیلی ممنون از توجه شما
موفق باشید
۰۸ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۸ مهدی سلمانی ماهینی
تشکر از مطلبتان
جالب اینکه ملایک حافظ ایشان دو تا بودند
 این عدد دو و زوجیت خیلی جاها دیده میشود
پاسخ:
تشکر و سپاس از حضور گرم شما
بله درسته همه موجودات زنده از ریز و درشت و ... زوج هستند نکاتی نهفته دارد
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی