بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت چهارم: نجف شلوغتر از کربلا (به نام پسر به کام پدر!)
برنامه سفر اربعین را طبق تجربه سالهای قبل طوری تنظیم کرده بودیم که ابتدا
کربلا برویم و بعد نجف سپس کاظمین و در نهایت از مسیر کاظمین به سمت کربلا پیادهروی
را شروع کنیم.
شب آخر حضور در کربلا سر قرارمان منتظر دوستان بودم که یک جوان عراقی حدود ۳۰ساله با چهرهای گندمگون و پوستی زرد و دندانهای یکی در میان شکسته به سویم آمد. حرکات دست و صورتش ناموزون بود و کمی گرفتگی زبان داشت، با لهجه عراقی غلیظ تند تند حرف میزد. من با لبخند به او گفتم: شیگول؟ تکلم بالفصحه! به او فهماندم که کمی عربی بلد هستم اما عربی فصیح، برادر عراقی با اصرار و با نیشخند تلخی کلامش را تکرار میکرد. در آخر گفت: أنا اتکلم بالعربیه و الانجزیلی.... به من فهماند که جوانان عراقی هم عربی حرف میزنند و هم انگلیسی! اما شما فقط فارسی و یک کم عربی!
این را که گفت به غیرتم برخورد! کمی انگلیسی از تهمانده های ذهنم برایش تراوش کردم و گفتم: شما هم کمی انگلیسی بلد هستید و اصلا فارسی نمیتوانید حرف بزنید. بلاخره به او فهماندم که ما طلبهها فارسی که بلد هستیم ، عربی فصیح هم بلدیم ، عربی غیر فصیح هم کمی بلد هستیم و انگلیسی هم دستی در آتش داریم، اما شما عراقیها فارسی را اصلا بلد نیستید! آخر نفهمیدم این جوان عراقی منظور مرا فهمید یا نه! اما لبخند ماسیده بر لبهایش زیبا شده بود و مرا در آغوش کشید، روبوسی کردیم و خداحافظی کرد و من یک گودبای غلیظ نثارش کردم و او در میان جمعیت گم شد.
صبح پنجشنبه به سمت نجف حرکت کردیم وحدود ساعت ۱۱ رسیدیم ، در نجف یکی از دوستان عراقی به نام ابودعاء منتظر ما بود. روبروی صحن تازه ساخته شده حضرت زهرا سلام الله علیها در کوچهای که مسجد جامع کاشف الغطاء در آن بود به سمت خانه ابودعا رفتیم ، در کوچهای باریک و بن بست ما را به خانهای برد دوطبقه اما بسیار قدیمی، دیوارهای بلند اما کج و معوج داشت! ۵پله میخورد و به طبقه بالا میرسید دو اتاق کوچک داشت با درهایی قدیمی که درست بسته نمیشدند. با پیوستن ۳نفر دیگر به جمع ما کاروان ۱۷نفر باید خود را در ۲اتاق کوچک جا میداد، ۵نفر خانم را در اتاقی که کوچکتر بود اسکان دادیم و ۱۲نفر مرد در اتاقی ۱۲متری چپاندیم اما به سختی!
راه خانه به حرم مولا امیر المومنین علیه السلام نزدیک بود اما بسیار شلوغ، نوبتی به حرم میرفتیم تا برای خواب و استراحت بقیه، جای کافی باشد! یکی از دوستان به شوخی گفت: نجف که خیلی شلوغتر از کربلا است ، به نام پسر اما به کام پدر، منظورش این بود که زیارت اربعین به اسم امام حسین علیه السلام است اما زائر امام علی علیه السلام بیشتر است. حضور ۲ روزه ما در نجف به سرعت به پایان رسید. صبح زود شنبه که هنوز آفتاب بالا نیامده بود به قبرستان وادی السلام رفتم ، بادی ملایمی میوزید اما سوز سرمایش تن را میلرزاند خود را در عبا پیچانده بودم که نم نم بارانی بر صورتم خورد و در گوشم ندا داد که زود به خانه برگردد! قرارمان ساعت ۸ صبح بود اما باز هم به خاطر کندی سرعت آماده شدن جامعه نسوان، به ناچار قرارمان به ساعت ۱۰ رسید. مقصد بعدی منتظر ما بود کاظمین ...!
پایان قسمت چهارم