بخشی از کتاب :
چند دقیقهای برای بچهها سخنرانی کرد و در پایان روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را خواند. همه اشک میریختند، خودش از همه بیشتر. شروع کرد به سینه زدن و نوحه خواندن: « چه زیباست شهادت ، چه زیباست شهادت، شهادت شیرین است. »
آخر سخنانش گفت: « بچهها امشب، شب حنظلهها ست، امشب خیلی از حنظلهها(تازه دامادها) شهید میشن! »
یکی از بچهها پرسید: « منظورت چیه؟! کدوم یکی از بچهها شهید میشن؟ »
با دست اشاره کرد سمت یکی ، یکی و گفت: « تو شهید میشی! ... تو و تو شهید میشید! ... »
یکی از بچهها سرش را نزدیک گوش محمّدمهدی برد و پرسید: « خودت چی؟! خودت هم حنظله هستی. »
لبخندی شیرین زد: « خودم هم امشب شهید میشم. »
درباره کتاب شب حنظله ها
عالییییییییی
موفق باشید